خیلی دل گنده بود منو شرمنده رفتارش میکرد.
سعی کردم کلا حرف نزنم تا عصبانیتم فروکش کنه، هنوز حالم سرجاش نیومده بود تو کل اروند رود با هیچکی حرف نزدم فقط فقط با شهدای گمنام که پیش رود دفن بودن …??
خوش ب حالشون که مهمونای مادر بودن … خوش بحال شهدای اروند رود که خیلیاشون مثل حضرت زهرا (س) مجروح و شهید شده بودن احساس کردم اصلا نتونستم از زیبایی های اونجا بهره ببرم با بغضی ک هر آن ممکن بود بترکه سوار ماشین شدم …?
از شدت بغض گلوم درد میکرد، به علقمه ک رسیدیم اخرین نفر از ماشین پیاده شدم، از بین نیزار های بلند و قشنگ که رد شدم به یه جایی هموارو خیلی کوچک تر از جزیره رسیدم . نوای نوحه خیلی اینجا رو باصفا کرده بود?
یه تابلویی توجهمو جلب کرد روش نوشته بود : دو رکعت نماز عشق هدیه به شهدای غواص.
از این همه بغض خسته شده بودم، بی اختیار نشستم پیش تابلو و پشت به جمعیت های های گریه کردم .?
از شهدا خواستم کمکم کنن، حداقل اگه دوربین پیدا نمیشه بتونم ب اعصابم مسلط شم حق نداشتم اعصبانیتمو سر دیگران خالی کنم.
بدون توجه ب اطرافم عین ابر بهار زار میزدم سرمو که بلند کردم یه لحظه یه سایه ای حس کردم ک از سمت راستم رد شد . به سمت راست چرخیدم. یه چیز مشکی توجهمو جلب کرد …?? دستمو دراز کردمو برش داشتم، دوربینم بود، یعنی همه ی ویژگی های ظاهریش شبیه دوربینم بود، با بهت و تعجب روشنش کردم با عکسای توش مطمئن شدم مال خودمه …
دور و برمو نیگا کردم یه آقایی پشتش به من وارد اون محوطه ای شد ک واسه نماز عشق ساخته بودن . از لباساش فهمیدم ک آقا حسامه…یعنی اون دوربینمو پیدا کرد ؟
منم وارد همونجا شدمو نماز خوندم .
خیلی حس قشنگی بود ،چشمم ب سپیده خورد ک اونجا بود .
رفتم پیشش نشستم تا نمازشو تموم کنه . همین ک نمازشو خوند با عجله گفتم : سپیده خواهش میکنم منو ببخش تو نمیدونی چقددد اصبام خورد بوداز شدت ناراحتی سرم درد میکرد …?
باور کن حرکاتم دست خودم نبود هرچی بگی حق داری اصلا بیا منو بزن … سرمو بالا گرفتم ک دیدم سپیده از شدت خنده قرمز شده .?
با تعجب گفتم : وا چرا میخندی ؟؟؟ بیا بزن دیگه و دوباره عین وروره جادو گفتم : باور کن من قبول دارم اصلا نتونستم خشممو کنترل کنم … میدونم…?
وسط حرفم پرید و با همون شدت خنده گفت : واییییییییییییی فاطمه خدا بگم چی کارت نکنه …. قیافت چقد خنده دار شده بود … و دیگه از شدت خنده نتونست ادامه بده … بی اختیار لبخندی رو لبم نشستو گفتم میدونستی دوربینم پیدا شد ؟?
-اره میدونستم . زود برو عکساتو بگیر .?
ز این به بعدم از گردنت آویزونش کن یادت نره برش داری?
با خوشحالی از اونجا خارج شدم و رفتم کنار نی زار ها خیلی جای باحالی بود .
مخصوصا اینکه پیش آب بود، توی آب یه قایق بود … اصلا تا نبینی نمیفهمی #علقمه یعنی چی ؟ ?
از همه جاش عکس انداختم و موقع رفتن باید از یه سری پله بالا میرفتیم . وقتی پله ها رو طی کردم برگشتم پشت سرمو نگاه کردم . آروم گفتم : شهدا ممنونم ک اینقدر معجزه وار بهم محبت کردید …?
علقمه ی شما خیلی قشنگه اینجا یادمانی ترین یادمانه رو به نیزارا و سیم خاردارا و مینای خورشیدی و رود اروند گفتم : خداحافظ …?
یهو باکشیده شدن دستم مواجه شدم سپیده بود گفت : نیزارا سلام رسوندن گفتن به این رفیقت یعنی تو بگم ک نمی تونن ب زبون ادمیزاد حرف بنن الکی صحنه احساسی نرو واسه من …?
دیر شده ماشین می خواد بره با این حرفش با عجله سمت ماشین دوییدیم و علقمه هم اینجوری زیارت کردیم …☺️