?از زبان مینا?
.
تازه تلگرام رو نصب کرده بودم و گوشیم دست شیوا بود که برام پیام اومد…
-بیا مینا برات پیام خوش آمد اومده ??ببین کیه
-پیام…برا من ؟?بده ببینم..
-اره نوشته مجید?شیطون این دیگه کیه؟?
-اها…همون پسر خالمه دیگه…بزار جوابشو بدم…?
-آها…اونه پس…خب حالا چی نوشتی براش؟
-نوشتم داداش که حساب کار دستش بیاد ?
-آفرین…یه مدت بی محلی کنی خودش میفهمه و راهشو میکشه میره…
.
یه چند هفته ای درگیر گروه دانشگاه بودم و تو گروه چیزهایی میگفتم که شیوا بهم یاد میداد…
محسن هر پستی میزاشت تایید میکردم و اگرم بحثی تو گروه میشد طرف محسن رو میگرفتم…
شیوا یه روز بعد دانشگاه یه برنامه ناهار گذاشت بود و محسن اینا هم بودن…
دوست پسر شیوا هم اومده بود که بعد فهمیدم دوست محسن هم هست و باهاش در ارتباطه و شیوا از طریق اون محسن و دوستاشو دعوت کرده
اول که میخواستم برم خیلی میترسیدم و داشتم از اضطراب خفه میشدم…
اخه اولین بارم بود میخواستم تو همچین برنامه هایی شرکت کنم
تو خونه گفته بودم که میخوایم برای یه تحقیق بعد دانشگاه بریم کتابخونه
تو رستوران هم اصلا نفهمیدم چی خوردم و همش میترسیدم که یه اشنا منو ببینه و آبروم بره…
.
اونروز بیشتر با خصوصیات محسن اشنا شدم و و اگه دروغ نگم بیشتر عاشقش شدم?
با دوستاش جلوتر از من و شیوا حرکت کرد و صندلی هامون رو بیرون کشید و بغل میز وایساد تا بشینیم☺️
با اینکه ظاهری جدی داشت ولی خیلی شوخ بود?
آخر سر هم زودتر از همه رفت و حساب کرد و شیوا هرچی اصرار کرد که چون با دعوت اون اومدیم باید اون پول رو بده ولی محسن قبول نکرد…
راستش داشت پازل عشقش هر روز بیشتر تو ذهنم تکمیل تر میشد
.
یه شب از همین شبایی که درگیر رویابافی و فکر کردن به محسن بودم مامانم بعد شام اومد تو اطاقم
شک کردم که چیز مهمی میخواد بگه…
چون معمولا شبا پیش من نمیومد…
بعد از یکم نگاه کردن به در و دیوار بی مقدمه رفت سر اصل مطلب
.
-مینا جان هر دختری آرزوش اینه که ازدواج کنه و تشکیل خانواده بده…اصلا هدف خلقت بشر همینه…
-مامان چیزی شده؟?
-صبر کن بزار حرفمو بزنم ?
-باشه..بفرمایین ?
-تو هم که الان به سن ازدواج رسیدی…همونطور که میدونی تو این دوره که نر زیاده و مرد کم داشتن یه خواستگار خوب نعمته ?تبریک میگم بهت دخترم
-خواستگارررر؟؟؟؟؟ کییی؟؟؟(تو ذهنم شک کردم که شاید مجید حرفی ??میخواستم گوشی رو بردارم و فحش بارونش کنم )
-پسر رییس بابات…پسر خوب و مومنیه…شغلم که داره…از لحاظ مالی هم تامینه…