بعد از عقد تو محضر به مینا گفتم که سوار ماشین من بشه و تا یه جایی بریم:
-کجا میریم مجید؟?
-بیا کارت نباشه خانمی…سریع میایم?
-اخه الان همه منتظرن…?
-خب باشن…به ما چه ? میخوایم بریم جایی که این همه سال منتظرم یه بار دیگه با هم بریم باهم بریم…
-کجا؟!?
-حدس بزن ?
-خونه مامان جون ?
-آفرین به خانم باهوش خودم?
-خب مگه کلید اونجا رو داری مجید؟!?
-اره عزیزم…از مامان گرفتم ?
.
جلوتر رفتم و در رو برای مینا باز کردم و خانم خانما سوار ماشین شد.
توی راه یه اهنگ گذاشتیم و کلی خندیدیم..
.
رسیدیم جلوی در خونه مامان جون
دل تو دلم نبود?
در رو که باز کردم و با مینا که دوباره پا تو اون حیاط گذاشتیم کلی خاطره اومد جلوی ذهنم.
.
خونه مامان بزرگ با همون حیاط با صفا که 9 سال زندگی من و مینا تو اون حیاط گذشت.
.
البته الان نه از مامان جون خبری بود که بشینه رو ایوون و بافتنی ببافه و نه از شمعدونیهای قشنگش که دور تا دور حوض رو رنگی کنن?
.
دوتایی دور حوض میدویدیم و میخندیدیم…مثل همون بچگیامون??
از گوشه حیاط یه شاخه گل زرد براش کندم و بهش دادم و اونم گذاشت تو جیب کت من?
.
چرا اونجا گذاشتی خانمی؟! برای تو کندم?
-چون میخوام همیشع جلوی چشمم باشه ??روی سقف خونم..
-خونت؟!؟?
-آره دیگه مگه قلب تو خونه من نیست؟!?
-اها از اون لحاظ ?
.
پاهامونو گذاشتیم تو آب حوض و شروع کردیم با هم صحبت کردن مثل بچگیا…
از این همه سال دوری و فراق…
از سختی هایی که کشیدم تا بهش برسم…
مینا صحبت میکرد و من همین طوری زل زده بودم تو چشماش و گوش میدادم…
خیلی حرف داشتم که بهش بزنم ولی نمیخواستم فرصت گوش دادن به صدای مینا رو از دست بدم ?
اصلا نمیشنیدم چی میگه ولی فقط دوست داشتم حرف بزنه.
.
تو دلم میگفتم خدایا شکرت…بالاخره این چشم ها مال من شد…?
. .
تو دست مینا تیغ گل رفت و قرمز شد.
به یاد بچگیها دستشو بوسیدم تا خوب بشه??
ولی این بار دیگه محرم محرم محرمم بود و خاله ای نبود که برامون چشم غره بره?
شروع کردیم دویدن دور حوض و بازی کردن
یه مشت اب از حوض برداشتم تو یقه ی مینا ریختم..اونم اب برداشت و داشت پشت سرم میدوید که مینا منو حول داد تو حوض و یهو
.
از خـــواب پـــریـــدم?
.
قلبم داشت تند تند میزد?
وای خدایا یعنی همه خواب بود ?
ای کاش تا اخر عمرم میخوابیدم و خواب مینا رو میدیدم
گوشیمو نگاه کردم دیدم چند دیقه از اذان صبح گذشته
وضو گرفتم و نماز خوندم
اخر نماز گفتم:
خدایا خودت میدونی چقدر دوستش دارم…نا امیدم نکن خدا ??