مکالمه عشق زینب و مجید
چند مدت از تاریخ عقدشون گذشته که اقا مجید هوس کوه نوردی و ورزش با خانوم رو میکنه و پیام میده:
-خانمے فردا آماده شو بریم کوه یکم ورزش کنیم?
دارے تپل میشیا??بعد مامانم اینا میگن ما عروس تپل نمیخوایم و منم که مامانیم پس نمیام نمیگیرمت ?
-بی مزه ?من تپل میشم یا تو؟!
-حالا نمے خواد قهر کنے صبح پاشو بریم…?
فردا صبح توی راه دست زینب رو میگیره و شروع میکنن یه جاده شیبدار رو راه رفتن و قدم زدن..
- آهاے آقایے چه قدر دیگه مونده؟!…خسته شدم?
-راهی نیومدے که خانم خانما…تازه اولشه?
-عهههه مسخره بازے در نیار?پاهام درد گرفت
-اینم از شانس ما…جنس بنجل انداختن بهمون ?
-خیلـے هم دلت بخواد ?اصلا من همینجا میشینم
و زینب خانم همونجا وسط جاده میشینه ?
-حالا نمیخواد قهر کنـے?…همه دنیا میدونن که من بهترین زن عالمو دارم خانم خانما?
-به خدا خسته شدم?
-بزا یکم دیگه میرسیم کنار چشمه و امام زاده..دستتو بده بهم…یا علی.☺
بعد از یکم راه رفتن میرسن به یه چشمه قشنگ و شروع میکنن به آب خوردن و دو تایی وضو گرفتن
و اقا مجید شیطونیش گل میکنه و شروع میکنه از آب چشمه میپاشه روی سر و صورت زینب?
-وای دیـــوونه خیـس شدم?
-عوضش خنکم شدے دیــگه ?خستگیتم در رفت☺
-اااا…اینجوریاس…پس بگیر که اومد?
و زینبم شروع میکنه به آب ریختن روی مجید و بلند بلند خندیدن توی خلوت کوه..??
بعد این خل بازیا
مجید میگه
خب این همون امام زادست که منو به دنیا برگردوند و شما رو به من هدیه داد☺بریم تو…
دوتایی وارد امام زاده میشن و شروع میکنن نماز خوندن…اول نماز ظهر و عصر میخونن که زینب خانم اقتدا میکنه به آقا مجید و بعدشم دو رکعت نماز شکر میخونن…
و بعدش زینب از خستگی سرش رو میزاره رو زانوهای مجید و اونم انگشتهای زینب رو میگیره تو دستش و شروع کنه به ذکر گفتن باهاشون ??
الحمدلله
الحمدلله
الحمدلله
و سرشو میگیره سمت آسمون و تو دلش میگه…
خدایا ممنونم بابت همه چیز ❤❤
?#پایان
یادمون باشه اگه اون چیزی که از خدا میخوایم رو بهمون نداد…جا نزنیم…کم نیاریم…قطعا خدا چیز بهتری برامون در نظر گرفته
.
هیچ وقت امید به خدامون رو از دست ندیم
.
ما همه بازیگر فیلمی هستیم که خدا نویسنده و کارگردانشه…پس بهش اعتماد کنیم و نقشمون رو خوب بازی کنیم ?
این داستان تلفیق چند داستان عاشقانه واقعی بود مربوط به چند فرد مختلف که صیقل داده شده بود و تقریبا هیچ جاش ساختگی مطلق نبود .
نویسنده.سیدمهدی بنی هاشمی